-
زمستان
پنجشنبه 5 دیماه سال 1387 19:13
زمستان هم آمد. پاییز هم رفت. خیام میگه: چون می گذرد عمر چه شیرین و چه تلخ پیمانه چو پر شد چه نیشابور و چه بلخ خوش باش که بعد از من و تو ماه بسی از سلخ به غره آید و از غره به سلخ در این دنیا هر چیزی تاریخ انقضایی داره. خیلی باید مواظب بود که قبل از اینکه تاریخ انقضای طبیعیمون برسه، تمام نشده باشیم.
-
کودکی
شنبه 30 آذرماه سال 1387 00:19
بعضی مواقع دلم برای کودکیم خیلی تنگ میشه. کودکی دوران خیلی خیلی خوبیه. دنیای کشف ناشناخته ها، جستجو، صداقت و آرزوهای بزرگ. همه چیز برات رنگ و بوی دیگری داره. تو ذهنت توانایی انجام هر کاری را داری. کودکی دنیای آرزوهای بزرگ در سرهای کوچک است و بزرگسالی دنیای آرزوهای کوچک در سر های بزرگ. یادش بخیر
-
پیوستگی
پنجشنبه 28 آذرماه سال 1387 12:07
هر تفکری در زمان حال ریشه و پیوندی با گذشته دارد.
-
بی حوصله
چهارشنبه 27 آذرماه سال 1387 23:16
خیلی بی حوصلم!!!! پسیو پسیو
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 آذرماه سال 1387 16:25
گاهی احساس میکنم همونطور که فصل های سال دوره ایند، خوشی ها و بدبیاری های منم دوره ایند. احساس می کنم دوره بدبیاریای امسالم کم کم داره شروع میشه. فقط خدا کنه که یک احساس لحظه ای باشه. خدا کنه. اصلا امروز حالم خوب نیست. بر عکس دیشب که برام فوق العاده بود و خیلی بهم خوش گذشت. کلا امروز تعطیلم.
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 آذرماه سال 1387 16:20
از کسانی که خیلی راحت احاساتشونو بیرون میریزن و در طی چند دیدار عاشق طرف میشن بدون اینکه عشق قبلیشون هنوز از یادشون نرفته خوشم نمی یاد. اصلا اسم این حالت عشق نیست که. از اینکه تو جمع دوستانه دو نفر بیش از حد ابراز عشق می کنند و جالب آنکه از قبل هم معلومه این به اصطلاح عشق سرانجامی نداره ( بواسطه تجربیات و مشاهدات...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 26 آذرماه سال 1387 16:16
اکثر مردم عوضیند. فقط برای بعضیاشون موقعیتش جور نمیشه. خسته شدم خدایا. چرا بعضی از اطرافیان و دوستام موقعیتمو درک نمی کنند و توقعات بیجایی ازم دارند. من بزرگترین عیبم اینه که راحت نمی تونم به کسانی که خاطرات خوبی باهاشون دارم نه بگم. وقتی هم میگم دلم می سوزه و عذاب وجدان میگیرم. نمی دونم چرا من هیچ وقت از کسی توقعی...
-
سنتوری
شنبه 23 آذرماه سال 1387 22:38
داریوش مهرجویی کارگردان ایرانی مورد علاقمه. بعدشم مخملباف و جعفر پناهی و... از نظر من سنتوری و هامون بهترین فیلم های مهرجویی و سینمای ایران هستند. این همه دم از سینمای ملی می زنند اونوقت اون بلا رو سر سنتوری که بهترین فیلم از منظر سینمای ملی هستش می آورند. بماند... موسیقی سنتوری فوق العادس فوق العاده. من این فیلمو...
-
گشاده دستی
جمعه 22 آذرماه سال 1387 20:50
طبیعت ذاتا گشاده دسته. می دونی تا بحال چقدر موجود زنده بدنیا آمده و از منابع طبیعی کره زمین استفاده کرده و سرانجام مرده. تازه تو بعضی موجودات در هر بار تزویج نر و ماده صدها بچه بدنیا می آیند که فقط چند تاشون زنده می مونند. از طرفی هر موجود زنده ای اگه قرار باشه فقط یک خاصیت داشته باشه اونم اینه که با مرگش جسدش به...
-
شانس
پنجشنبه 21 آذرماه سال 1387 18:24
به نظر من بزرگترین شانس افراد در طی زندگی، وقوع ناملایمات و شکست های خفیف برای آنان است. چه در اینصورت آمادگی غلبه بر مشکلات بزرگ را پیدا کرده و بارها و بارها به نقد خود و شناخت درون خویش می پردازند. در اینصورت است که پیروزی های بزرگ از راه می رسند.
-
رسالت
پنجشنبه 21 آذرماه سال 1387 02:10
نمی دانم چرا بیشتر آدم هایی که یک ذره مطالعه کردند، تاکید می کنم یک ذره، برای خودشان رسالت قائلند. اصلا کاری به نوع و خط فکری آنها هم ندارم. چون معمولا در هر دارودسته ای پیدا می شوند. نکته اینجاست که همیشه افراد شیاد و زیرک هم از همین انواع رسالتهای این جور آدم ها سواستفاده می کنند و قومی را به تباهی می کشند. رسالت...
-
حماقت
پنجشنبه 21 آذرماه سال 1387 02:05
احمق ترین آدم ها کسانی هستند که معتقدند در طی زندگیشون هیچ تغییری نکردند و به این امر هم افتخار می کنند. اصلا انسان برای تغییر بوجود آمده. انسان نه تنها می تونه خودش تغییر کنه بلکه می تونه اطرافش را هم تغییر بده، این یکی از مهمترین رسالت هر آدمیه. حالا فکر کن ببین جمله حرف مرد یکیه چقدر احمقانه است که متاسفانه خیلی ها...
-
زندگی...
پنجشنبه 21 آذرماه سال 1387 01:55
بهترین حالت در زندگی اینه که آدم بتونه داستان زندگیشو خودش بنویسه. ولی خوب، نویسنده خوبی بودن خودش یک هنره، باید ادبیات، فلسفه، ریاضیات، منطق، جامعه شناسی و خیلی چیزهای دیگه رو و از همه مهمتر اصل زندگی کردن را بدونی تا بتونی نویسنده خوبی بشی. تازه بعدش معلوم نیست کسی از داستان زندگیت خوشش بیاد، چون معمولا در هر دوره...
-
زندگی...
چهارشنبه 20 آذرماه سال 1387 19:04
گاهی دوست دارم برم تو قصه ها زندگی کنم. مثلا یکی از شخصیتهای رمانهای داستایوسکی بشم. مخصوصا اینکه اون داستان را خونده باشم. تکلیفت با خودت معلومه. نویسنده تکلیف خودش و خودت را با خودت و دیگر شخصیت های پیرامونت مشخص کرده. دیگه راحتی. فکر کنم زندگی تو قصه ها بیشترش بهتر و شیرینتر از زندگی واقعیه. تازه بعضی شخصیتهای...
-
ظلم
سهشنبه 19 آذرماه سال 1387 23:29
دقت کردی در هر دوره ای همیشه یک عده ظالم وجود داره و یک عده مظلوم. گاهی هم بر اثر اتفاقی جای این دو گروه عوض میشه. اما اون چیزی که در این بین ثابت می مونه خود ظلم هستش.
-
خاطره (۲)
دوشنبه 18 آذرماه سال 1387 23:14
خاطرات فردی، گروهی یا ملی یکی از بزرگترین موانع در برابر بی هویتی یا تغییر هویت انسانهاست. دیکتاتورها همیشه در پی زدودن خاطرات شخصی، گروهی و ملی انسانها و جایگزینی یا تحریف آنها مطابق میل خود هستند. در این صورت است که خاطرات، علایق و سلیقه های انسان، همان میل و اراده دیکتاتور شده و او قادر است هر دروغی را براحتی در...
-
خاطره (۱)
دوشنبه 18 آذرماه سال 1387 13:33
بعضی خاطره ها کاملا خصوصی هستند. شخصی شخصی. ممکنه تا ابد در دل و ذهن دارنده اش بماند و هرگز برای کسی بازگو نشود. این خاطرات قسمتی از هویت و فردیت آن آدم را می سازند و به اصطلاح یک استقلال شخصیتی برای آن فرد ایجاد می کنند. بعضی خاطرات بین تعداد محدودی آدم مشترک هستند. هر چقدر تعداد این خاطره ها در بین آن جمع بیشتر شود...
-
امید (۲)
یکشنبه 17 آذرماه سال 1387 23:23
ایوان کلیما: امید توانایی انسان در متصور شدن خودش در شرایطی متفاوت با وضعیت موجود اوست.
-
عقل
شنبه 16 آذرماه سال 1387 23:04
عقل مهمترین ابزار آدمی است که آفرینش در اختیار وی قرار داده است. با عقل می توان بر تاریکیهای زندگی بشر فائق آمد و حقیقت زندگی را از میان ابتذال، جعل و دروغ بازیافت. خرد، فلسفه بودن آدمی است و انسان بی خرد، حیوانی بیش نیست.
-
وارث
جمعه 15 آذرماه سال 1387 23:59
تا به حال فکر کردی یک انسان تا چه میزان وارث و حامل اشتباهات پیشینیان خود می باشد.
-
عدالت (1)
جمعه 15 آذرماه سال 1387 00:56
بعضی وقتها معنای عدالت را اصلا نمی فهمم. اصلا. اینو می دونم که تا وقتی انسان و غرایز طبیعی و غیر طبیعی اون وجود داره، عدالت هیچ معنایی نمی تواند داشته باشد.
-
زندگی ...
جمعه 15 آذرماه سال 1387 00:55
زندگی با ارزش ترین هدیه ای است که به هر انسانی داده شده است. ما انسانها متخصص به لجن کشیدن و حرام کردن آن هستیم. بدون هیچ تاملی.
-
خستگی (2)
جمعه 15 آذرماه سال 1387 00:53
زیاد تفریح می کنم، بیشتر مواقع با دوستام هستم ولی همش برام حالت مسکن دارند و ارضا نمی شم. خسته شدم. از این اهداف دور و درازی که برای خودم مشخص کردم. نمی دونم آخرش که چی؟ چرا باید یکسری از نیازهای روزمره و برای خیلی ها عادی را از زندگیم دور کنم تا به اهدافم برسم. مگه اینها جزیی از زندگی آدم نیستند. همش وقت کم میارم....
-
باید و نباید
جمعه 15 آذرماه سال 1387 00:37
بایدها و نبایدها در زندگی بسیارند. توجه زیاد بدانها، زندگی را تک بعدی و یکنواخت می کند و کم توجهی، لاابالی و باری به هر جهت.
-
فراموشی (۱)
چهارشنبه 13 آذرماه سال 1387 03:53
فراموشی رنج بودن، به معنای درد نکشیدن نیست، بلکه گاهی به معنای نفهمیدن است و نشانه نادانی و گاه به معنای فهمیدن و نشانه تسلیم.
-
هستی
سهشنبه 12 آذرماه سال 1387 04:01
از نظرگاه است ای مغز وجود اختلاف گبر و ترسا و جهود هستی بی کران است. بدون آغاز و پایان. این دیدگاه و ادراک آدمی است که به زندگی و هستی حد و مرز می دهد. گاه این عرصه آنقدر تنگ می شود که آدمی را در هم می فشرد و گاهی چنان فراخ به بلندای آسمان و ژرفای اقیانوس. گاهی دنیا به اندازه شخصیت آدمی کوچک می شود و گاه شخصیت انسان...
-
تاریخ (2)
سهشنبه 12 آذرماه سال 1387 02:39
تاریخ تحلیل گذشته برای رسیدن به آینده در زمان حال است.
-
بودن
سهشنبه 12 آذرماه سال 1387 02:36
بودن واژه ایست به وسعت گیتی. براستی حاصل این همه آمدن شدن چیست؟ تکامل؟ نمی دانم. تکامل چه؟ نمی دانم. ندانسته های من در حدی است که گاه به انکار خودم می انجامد و دانسته هایم نیز. خود چیست؟ خود رونده ای است در جاده زمان. پیوستگی این گذر به حدی است که ناگاه خود را در مکانی می یابی بدون هیچ تصوری از زمان. فراموشی، انکار یا...
-
زندگی فازی
جمعه 8 آذرماه سال 1387 20:08
بعضی ها در زندگی خیلی صفر و یکی فکر می کنند. در تصمیم گیریها یا قضاوتشان دو عدد وجود دارد: صفر و یک. هر چقدر هم تلاش کنی برای متقاعد کردنشان که همه چیز در زندگی صفر و یا یک نیست، ناتوانی. بعضی های دیگر دیدی فازی نسبت به دنیای پیرامون خود دارند. همیشه اعدادی بین صفر و یک در قضاوتهایشان وجود دارد و اصلا بر اساس همین...
-
توقف
جمعه 8 آذرماه سال 1387 18:42
فرض کن بعد از مدتها یک همکلاسی، همسایه و یا آشنای قدیمی را می بینی، بعد از اینکه با هم صحبتی می کنید، پارکی، رستورانی، خانه ای جایی می روید و خلاصه یک مدتی را با هم هستید، از هم جدا می شوید و به احتمال زیاد شماره ای، آدرسی چیزی هم از هم می گیرید. بعد از اینکه تنها شدی یک مروری به خاطراتت از گذشته تا به حال با این آدم...